در طول تاریخ، برای همه انسانها این سؤال مطرح بوده است که هدف زندگی چیست و انسان برای چه زندگی میکند و در واقع، هدف انسان از زندگی و در زندگی چه باید باشد. آفریدگار این نظام هستی، جهان و انسان را به چه هدفی آفرید. هدف خلقت جهان و انسان چیست. باید توجه داشت، منظور از سؤال یاد شده این نیست که بدانیم غایت این آفرینش چیست، بلکه منظور بررسی هدف و کمال انسان میباشد. به دیگر سخن، ماهیت انسان چیست، تا بررسی گردد، سبک زندگی شایسته آدمی در این جهان، چه میباشد.
یکی از آموزههای مشترک همه، ادیان الهی این است که در متون دینی؛ از یک سو، سبک زندگی غیر الهی مذمت و تخط ئه شده است و آسیب شناسی درخوری از سبک زندگی آنان، به عمل آمده است. این نکته، هم ناظر به ساحت فردی انسانها و هم ناظر به ساحت جمعی آدمی است. برخی از آیات قرآن، وضع موجود انسان را مورد مذمت قرار م. یدهد. مانند سوره عصر، آیه ۲؛ احزاب، ۶۷ و ۱۰۰؛ حج، ۶۶، ۷۲؛ ابراهیم، ۳۴؛ علق، ۶؛ معارج، ۱۹ و ۲۰؛ اسراء، ۱۱ شوری، ۴۸؛ زخرف، ۱۵؛ و برخی دیگر از آیات قرآن، بخشی از ساحت جمعی انسانها را مورد نکوهش قرار میدهد. مانند سوره عنکبوت، آیه ۲ و ۳؛ انفال، ۲۵؛ ابراهیم، ۴۲؛ اعراف، ۹۴ و ۹۵ از سوی دیگر، در برخی از آیات، سبک زندگی مورد تأیید اسلام نیز بیان شده است، تا انسانها بدانند، سبک زندگی مطلوب اسلامی چیست و ویژگی ها و آثار آن چه میباشد و رسیدن به آن، چگونه ممکن است.
از «حیات طیبه» وضع موجود سبک زندگی غیر اسلامی و رسیدن به این رو، مبدأ نظام آفرینش را به گون ههای مختلف بیان کرده و نیز مبدأ آفرینش خود انسان و پایان زندگی دنیوی او را ترسیم نموده و دو نوع سبک زندگی الهی و غیر الهی را بیان کرده و ویژگیها و آثار هر دو را به شکل واضح آشکار میسازد.
سبک زندگی، میتواند به علایق، نظرات، رفتارهاو جهتگیری رفتاری یک فرد، گروه یا فرهنگ اشاره کند. به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد. سبک زندگی را فرهنگ آکسفورد، «راههای گوناگون زندگی فرد یا گروه» میداند. فرهنگ لانگ من، آن را «راه یا سبکی برای زیستن» میخواند. از نظر آسا برگرسبک زندگی مد یا حالت زندگی فرد میباشد. سوبل «سبک زندگی را هر شیوه متمایز، اما قابل تشخیص زیستن» تعریف کردهاست. با در نظر داشتن این تعاریف، ما با واژه فراگیری روبرو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس، سرگرمی و تفریح، کار و شغل، تا هنر و غیره، همگی را شامل میشود. در زبانهای مختلف از ترکیب «سبک زندگی» به شکلهای گوناگون یاد شدهاست. در زبان انگلیسی در شکل life style or style of life living استفاده شدهاست.
معنای لغوی واژه “زندگی ” روشن است، امّا در تعریف واژه “سبک ” در لغت نامهها معانی گوناگونی درج شدهاست.
سه رویکرد در تعاریف ارائه شده از”سبک ” مشاهده میشود: الف– تعاریفی که بر ویژگیهای زیبایی شناختی سبک تکیه دارند:کیفیّت برتر در ظاهر، طرّاحی یا رفتار، ب– تعاریفی که بر جنبه تمایزبخشی سبک تأکید دارند و سبک را ویژگیای برای نشان دادن برتری میدانند: اجرا یا انجام اموری که تمایزدهنده فرد یا گروه یا سطحِ خاصّی باشد، ج– تعاریفی که تجسم امروزین سبک به خصوص ابعاد تجمّلی زندگی محسوب میشوند: برتری مدگونه، شیک، مد زودگذر، هوس و میل مفرط، عادت وتجمّل، زیاده روی یا ولخرجی
با این همه ترکیب سبک زندگی این چنین معنا شدهاست: روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ، روش خاصّی از زندگی یک شخص یا گروه.
شیوه زندگی یا سبک زیستن که منعکسکننده گرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است؛ عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و … که باهم طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را میسازند.
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیرمعمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکلگیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلاً میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد. در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملاً با سبک زندگی در ارتباط هستند: سطح ساختاری، سطح موقعیتی و سطح فردی
سبک زندگی در علوم اجتماعی
مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکهای بودن عوامل متعددی که در شیوههای زندگی یا اقلیمهای زیستن انسان تأثیر میگذارند، به وجود آمده است.
تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی میتوان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز میگردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظاممند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید میآورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را از کُلهای دیگر متمایز میکند.
وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن میگوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه میباشد، اما آن چه در تعریفهای سبک زندگی، جلوه گر میشود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا میکند، اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل میشود و میتوان مثالها و مصداقهایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره کردند.
مفهوم شناسی
مفهوم سبک زندگیLife style از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.
فضای مفهومی
هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (Context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعهای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا (نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی (تجدد)، شخصیت و هویت (فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد و تعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر (بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی (سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.
بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریههای مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بدین لحاظ، هر محققی که میخواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیدهها و مفاهیم همجوار نشان میدهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانههای زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی مییابیم. برای رهایی از تعقید و گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثالهای ایشان رهنمود خوبی است.
زمینههای فلسفی سبک زندگی غربی
تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغاز آن را باید در عصر رنسانس یعنی قرنهای ۱۵ و ۱۶ سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحتهای تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم در جغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را میتوان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم و هیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی، غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.
این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و…)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و…)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و…)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و…)، نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و…) گردید.
تمامی اینها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد.
سنت در سادهترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی میشود و درون مایهها و بن مایههای یک تمدن میگردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار میآیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت میبخشد.